دبیرستان من

زبان فارسی سال نود و یک نود و دو قسمت دوم

خانم ل: احساسات وحشتناکی در وجودشون موج میزنه (درباره شخص بنده گفتند)عشق به زبان فارسیه ها صداهاشون میره بالا!

 

سوال: خاص و عام بودن اسم های زیر را ثابت کنید... شهاب؛

نیوشا ط: شهاب اگه سیاره باشه...

هدی م: مگه شهاب سیاره است؟!

همه ترکیدند

 

قید نشانه دار... قید: به زور

خانم ل: برای این قیدها مترادف بیارید

ریحانه م: زوری!

خانم ل: م! اون فرهنگ لغتت رو فعلا" ببند.

 

درس "زبان شناسی چیست؟ (2)؛

خانم ل: من این درس رو خیلی دوست دارم. عنوانش خیلی خشک و زننده است (اردیبهشت)

 

ء به جای ی؛

من: وای این ی (ء) دیگه حذف شده!

خانم ل: پس چی بذارند؟!

من: ی! مثل آدم!

خانم ل: مثل آدم!!!

 

مثال برای به کار بردن کلمه فردوسی در نقش مفعول؛

من: فردوسی را کشتم!

خانم ل: قاف! اینه سوالای آخر سالت؟!

 

درس خلاصه نویسی... آخرهای سال توضیحات برای امتحان؛

خانم ل: از این درس یه سوال تپلی اومده

من: تپل یعنی چی؟

خانم ل: یعنی مایه دار. من چون پسرم تپله، همه چی رو تپل میبینم

من: آخی، عزیزم!(اردیبهشت)

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط بچه مدرسه ای| |

 

زبان فارسی سال نود و یک:

درس چهارم... بحث افعال مرکب بود. خانم ل گفتند:«چشم دوختن یک فعل مرکبه»

من: «اگه جمله بگه او چشمش را به من می دوخت چی؟!»

خانم لولاور  چند لحظه سکوت کردند و گفتند:«عجب! با چی می دوخت؟! نخ سوزن؟!»

یک دوستی زد زیر خنده. گفت:«چه عجب دندان شکنی!»

درس پنجم... خانم ل گفتند که توضیح یک بحثی کلا n دقیقه طول میکشه

زهره ت: «خانم! خوردن قورمه سبزی هم n دقیق طول میکشه ولی پختنش یه عالمه وقت میخواد!»

خانم ل کمی به غیرتشان برخورد و گفتند: «عجیبه که قورمه سبزی رو با زبان فارسی که یه علمه مقایسش می کنید. احساس آدم رو تحریک می کنند. دو چیز که هم جنس هستند رو مقایسه می کنند؛ نه قورمه سبزی و زبان فارسی رو...»

درس نهم... بیست و هشت آبان نود و یک... خودآزمایی سوال چهار: برجستگی های ادبی و زیبایی های هنری یک حکایت از گلستان سعدی را بنویسید. خانم ل: « این سوال امتیازیه. یعنی باید یه حکایت گلستان رو نقد کنید. هر کی خواست بیاره. هر که نقدش بیش، نمرش بیشتر!»

درس دوازدهم... خانم ل: «این جا سراشیبیه!»

نیوشا ط: «یهو نیفتیم!»

خانم ل: «نه نمیفتی! من می گیرمت!»

من: «عــــــــــــزیزمــــــــــــــــــ!»

خانم ل: «وای ق! امروز اصلا...»

بعد از مدتی به بحث عام و خاص رسیدیم. مثال این قسمت این بود:

پسر همسایه ی ما هوشنگ نام دارد.

خانم ل: «الآن رسیدیم به بحث...»

نیوشا ط پرید وسط حرف خانم لولاور و گفت: «پسر همسایه!»

همه زدند زیر خنده!

بعد قرار بود یک چیزی را مشخص کنیم

خانم ل: «پسر همسایه رو دورش خط بکشید!»

کتاب ما هم با این مثال هایش!

احساسات وحشتناک

ادامه دارد... هم زبان فارسی هم بقیه درس ها... به زودی میگذارم!

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط بچه مدرسه ای| |


Power By: LoxBlog.Com